اى ياد تو كار كاردانان بر خود گيرند خرده هر دم از بس كه دلم نشان تو جست عشاق ز بوى جام وصلت هر لحظه هزار عاشق مست از بس كه دلم نشان تو جست در زلف تو صد هزار دل هست بر تنگ شكر ز تير مژگانت از بس كه دلم نشان تو جست از بس كه دلم نشان تو جست جان خود كه بود كه خون نگردد از بس كه دلم نشان تو جست
عطار شکسته را برون بر عطار شکسته را برون بر
تسبيح زبان بي زبانان در عشق تو جان خرده دانان از بس كه دلم نشان تو جست تا حشر بمانده سرگرانان در راه تو آستين فشانان از بس كه دلم نشان تو جست چوبك زن تو چو پاسبانان بنشانده به ره نگاهبانان از بس كه دلم نشان تو جست گم گشت نشان بى نشانان در عشق جمال چون تو جانان از بس كه دلم نشان تو جست
کلى ز ميان بد گمانان کلى ز ميان بد گمانان