غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بار دگر شور آوريد اين پير درد آشام را
    چون راست كاندر كار شد وز كعبه در خمار شد
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    پس گفت تا كى زين هوس ماييم و درد يك نفس
    بس كم زنى استاد شد بى خانه و بنياد شد
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    پس شد چون مردان مرد او وز هر دو عالم فرد او
    دل گشت چون دلداده اى جان شد ز كار افتاده اى
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    عطار در دير مغان خون مي كشيد اندر نهان
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد



  • صد جام برهم نوش كرد از خون دل پر جام ما
    در كفر خود دين دار شد بيزار شد ز اسلام ما
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    دايم يكى گوييم وبس تا شد دو عالم رام ما
    از نام و ننگ آزاد شد نيك است اين بدنام را
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    وز درد درد درد او شد مست هفت اندام ما
    تا ريخت پر هر باده اى از جام دل در جام ما
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد
    عقل از جهان خاموش شد و از دل برفت آرام ما
    فرياد برخاست از جهان كاى رند درد آشام ما
    جان را چون آن مى نوش شد از بي خودى بيهوش شد



/ 896