غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بى رخت در جهان نظر چكنم
    رويت اى ترك اگر نخواهم ديد
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چون دريغ آيدم رخت به نظر
    دو جهان گرچه سخت با خطر است
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چون سر موى تو به از دو جهان
    گر عزيز است عمر مختصر است
    چون درونى تو و برون كس نيست
    همه عالم جمال و آواز است
    چون خبر دادن از تو ممكن نيست
    چون درونى تو و برون كس نيست
    گرچه جان موج مي زند از تو
    چون ز كاهى بسى ضعيف ترم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    گر كنم صد هزار قرن سجود
    گفته بودى كه خشك و تر در باز
    چون درونى تو و برون كس نيست
    آتش دل به است بى تو مرا
    گفتيم بال و پر زن از طلبم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چون مسافر تويى و من هيچم
    چون تو جوينده ى خودى بر من
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چون درونى تو و برون كس نيست
    در درون كش مرا و محرم كن
    چون درونى تو و برون كس نيست

    محو شد درغم تو فرد فريدمحو شد درغم تو فرد فريد

  • بى لبت عالمى شكر چكنم
    زحمت هندوى بصر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    رخت آلوده ى نظر چكنم
    من خطيرى نيم خطر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    از سر كوى تو گذر چكنم
    من بدين عمر مختصر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چشم كور است و گوش كر چكنم
    من حيران بى خبر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    چون زبان نيست كارگر چكنم
    دست با كوه در كمر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    هيچ باشد من اين قدر چكنم
    با لب خشك و چشم تر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    بى تو با آب بر جگر چكنم
    چون ز هم ريخت بال و پر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    من هيچ آخر اين سفر چكنم
    من سرگشته پا و سر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست
    من چو حلقه برون در چكنم
    تا تو باشى همه دگر چكنم
    چون درونى تو و برون كس نيست

    فرد بايد مرا حشر چکنمفرد بايد مرا حشر چکنم

/ 896