غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هر كه جان درباخت بر ديدار او
    تا توانى در فناى خويش كوش
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    چشم مشتاقان روى دوست را
    نقد باشد اهل دل را روز و شب
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    دوست يك دم نيست خاموش از سخن
    پنبه را از گوش بر بايد كشيد
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    نور و نار او بهشت و دوزخ است
    دوزخ مردان بهشت ديگران است
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    كز اميد وصل و از بيم فراق
    عاشقان خسته دل بين صد هزار
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    صد هزاران رفته اند و كس نديد
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند

    زاد عطار اندرين ره هيچ نيستزاد عطار اندرين ره هيچ نيست

  • صد هزاران جان شود ايار او
    تا شوى از خويش برخودار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    نسيه نبود پرتو رخسار او
    در مقام معرفت ديدار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    گوش كو تا بشنود گفتار او
    بو كه يكدم بشنوى اسرار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    پاى برتر نه ز نور و نار او
    درگذر زين هر دو در زنهار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    جان مردان خون شد اندر كار او
    سرنگون آويخته از دار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند
    بيخود و سرگشته از تيمار او
    تا كه ديد از رفتگان آار او
    همچو مرغ نيم بسمل مانده اند

    جز اميد رحمت بسيار اوجز اميد رحمت بسيار او

/ 896