خطى از غاليه بر غاليه دان آوردي
خطى از غاليه بر غاليه دان آوردى نه كه منشور نكويى تو بى طغرا بود هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت تا به ماهت نرسد چشم بد هيچ كسى نيست از جانب من تا به تو يك موى ميان هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت گفتم از لعل لبت يك شكر آرم بر زخم هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت
خواست از لعل تو عطار به عمرى شکرى خواست از لعل تو عطار به عمرى شکرى
دل اين سوخته را كار به جان آوردى رفتى از غاليه طغرا و نشان آوردى هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت ماه را در زره مشك فشان آوردى تو چرا بيهده از موى ميان آوردى هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت با سر موى خودش موى كشان آوردى گفت آرى شدى و زخم زبان آوردى هركه او از سر كوى تو به مويى سر تافت
جگرش خوردى و کارش به زيان آوردى جگرش خوردى و کارش به زيان آوردى