غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • در سرم از عشقت اين سودا خوش است
    من درون پرده جان مي پرورم
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    چون جمالت برنتابد هيچ چشم
    همچو چرخ از شوق تو در هر دو كون
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    بندگى را پيش يك بند قبات
    جان فشان از خنده ى جان پرورت
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    گر زبانم گنگ شد در وصف تو
    چون تو خونين مي كنى دل در برم
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    اين جهان فانى است گر آن هم بود
    گر نباشد هر دو عالم گو مباش
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    ماه رويا سيرم اينجا از وجود
    پرده از رخ برفكن تا گم شوم
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    الحق آنجا كفتاب روى توست
    صد جهان بر جان و بر دل تا ابد
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    پرتو خورشيد چون صحرا شود
    چون تو پيدا آمدى چون آفتاب
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    از درون چاه جسمم دل گرفت
    دى اگر چون قطره اى بودم ضعيف
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    غرق دريا تشنه مي ميرم مدام
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم



  • در دلم از شوقت اين غوغا خوش است
    گر برون جان مى كند اعدا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    جمله ى آفاق نابينا خوش است
    هر كه در خون مي نگردد ناخوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    صد كمر بر بسته بر جوزا خوش است
    زاهد خلوت نشين رسوا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    اشك خون آلود من گويا خوش است
    گرچه دل مي سوزدم اما خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    تو بسي مه اين مه آن يكتا خوش است
    تو تمامى با توام تنها خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    بى وجودم گر برى آنجا خوش است
    كان تماشا بى وجود ما خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    صد هزاران بى سر و بى پا خوش است
    واله ى آن طلعت زيبا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    ذره ى سرگشته ناپروا خوش است
    گر شدم چون سايه ناپيدا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    قصد صحرا مي كنم صحرا خوش است
    اين زمان دريا شدم دريا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم
    بانگ مي دارم كه استسقا خوش است
    اين چه سودايى است اين سودا خوش است
    واى عجب تا غرق اين دريا شدم



/ 896