غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • قومى كه در فنا به دل يكدگر زيند
    هر لحظه شان ز هجر به دردى دگر كشند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    در راه نه به بال و پر خويشتن پرند
    مانند گوى در خم چوگان حكم او
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    از زندگى خويش بميرند همچو شمع
    عود و شكر چگونه بسوزند وقت سوز
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    چون ذره ى هوا سر و پا جمله گم كنند
    فانى شوند و باقى مطلق شوند باز
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    چون زندگى ز مردگى خويش يافتند
    خورشيد وحدتند ولى در مقام فقر
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    چون آفتاب اگرچه بلندند در صفت
    چون با خبر شوند ز يك موى زلف دوست
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    عطار چون ز سايه ى ايشان برد حيات
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم



  • روزى هزار بار بميرند و بر زيند
    تا هر نفس ز وصل به جانى دگر زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    در عشق نه به جان و دل مختصر زيند
    در خاك راه مانده و بى پا و سر زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    پس همچو شمع زنده ى بى خواب و خور زيند
    ايشان درين طريق چو عود و شكر زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    گر در هواى او نفسى بى خطر زيند
    وانگه ازين دو پرده برون پرده در زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    چون مرده تر شوند بسى زنده تر زيند
    در پيش ذره اى همه دريوزه گر زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    چون سايه ى فتاده ى از در بدر زيند
    چون موى از وجود و عدم بى خبر زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم
    ويشان بر آستان ادب كور و كر زيند
    ايشان ز لطف بر سر او سايه ور زيند
    ذرات جمله شان همه چشم است و گوش هم



/ 896