غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دريغا كانچه جستم آن نديدم
    دلم مي سوزد از درد و چه سازم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    به كار افتادگى خويش هرگز
    بگرديدم چو گردون گرد عالم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    شدم چون گوى سرگردان كه خود را
    درين حيرت ندارم صبر و غم اينت
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    درين وادى بسى از پيش رفتم
    كنون از پس شدم عمرى وليكن
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    چو راهى بى نهايت مي نمايد
    چو شمعى خويش را در آتش و دود
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    گزيرم نيست از خوناب ديده
    ز عالم شربتى بى خون نخوردم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    نديدم در جهان يك ذره شادى
    چه گر خورشيد عمرم بود تاوان
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    حكايت چون كنم از ملك يوسف
    خطا گفتم بسى ديدم نكويى
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كمال ديگران بر خود چه بندم
    صدف را آن بود بهتر كه گويد
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    تو اى عطار چون اينجا رسيدى
    فقيرى بايدم همدرد و همدم



  • نجات تن خلاص جان نديدم
    كه درد خويش را درمان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    نديدم هيچ سرگردان نديدم
    چو خود واله چو خود حيران نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    حريفى درد در ميدان نديدم
    كه گشتن خويش را قربان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    ولى يك ذره از پيشان نديدم
    سر يك مويى از انسان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    سر و بن يافتن امكان نديدم
    اگر ديدم به جز گريان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كه من هرگز چنين طوفان نديدم
    ز گيتى بى جگر يك نان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كه تا اندوه صد چندان نديدم
    چو بر من تافت جز تاوان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كه من جز چاه و جز زندان نديدم
    ولى خود را سزاى آن نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كه من در خويش جز نقصان نديدم
    كه من در عمر خود باران نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم
    كه مي گويد كه من سلطان نديدم
    سخن گفتن تورا سامان نديدم
    فقيرى بايدم همدرد و همدم



/ 896