غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد
    چون چشم چمن چهره ى گلرنگ تو بيند
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    بشكافت تنم غمزه ى تو گرچه چو مويى است
    گر بر جگرم آب نمانده است عجب نيست
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    گر چه دل من مرغ بلند است چو سيمرغ
    گر گلشكرى اين دل بيمار كند راست
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    من خاك توام پا نهم بر سر افلاك
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم

    بى ياد تو عطار اگر جان به لب آردبى ياد تو عطار اگر جان به لب آرد

  • گل جامه قبا كرده ز پرده به در افتد
    خون از دهن غنچه ز تشوير برافتد
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    يك تير نديدم كه چنين كارگر افتد
    كاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتد
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    ليكن چو دمت خورد به دام تو درافتد
    آتش ز لب و روى تو در گلشكر افتد
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم
    كين آتش از آن است كه در خشك و تر افتد
    چون باد گرت بر من خاكى گذر افتد
    بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم

    جانش همه خون گردد و دل در خطر افتدجانش همه خون گردد و دل در خطر افتد

/ 896