تا به عشق تو قدم برداشتيم چون دم ما سخت گيرا شد به عشق بر جمال ساقى جان زان شراب در جهان جان حقيقت بين شديم چون درآمد عشق و جان را مست كرد بر جمال ساقى جان زان شراب بر جمال ساقى جان زان شراب پس دل خود همچو مستان خراب بر جمال ساقى جان زان شراب
در خرابى همچو عطار از کمال در خرابى همچو عطار از کمال
عقل را سر چون قلم برداشتيم پرده ى هستى به دم برداشتيم بر جمال ساقى جان زان شراب وز جهان تن قدم برداشتيم ما به مستى جام جم برداشتيم بر جمال ساقى جان زان شراب شادى افزوديم و غم برداشتيم از وجود و از عدم برداشتيم بر جمال ساقى جان زان شراب
گنج راحت بى الم برداشتيم گنج راحت بى الم برداشتيم