اى لبت حقه ى گهر بسته طوطيان خط تو پيش شكر نظرى كن دلم مسوز كه هست خطت از پسته ى تو بر رسته ى است زان خط سبز بر رخ زردم نظرى كن دلم مسوز كه هست عاشق از جان به صد هزاران دل هر كه از تو كشيده مويى سر نظرى كن دلم مسوز كه هست به شكرخنده بر دهان بگشا تا به كى همچو حلقه بر در تو نظرى كن دلم مسوز كه هست نظرى كن دلم مسوز كه هست كمترم سوز اگر نه فاش كنم نظرى كن دلم مسوز كه هست
چشم عطار سيل بگشاده چشم عطار سيل بگشاده
دهنت شور در شكر بسته بال بگشاده و كمر بسته نظرى كن دلم مسوز كه هست هست بر رسته ى تو بر بسته خون دل جمله چون جگر بسته نظرى كن دلم مسوز كه هست در تو هر دم دلى دگر بسته دستش از موى باز بر بسته نظرى كن دلم مسوز كه هست كه گره كس نديد بر بسته سر زنم دايم و تو در بسته نظرى كن دلم مسوز كه هست كار جانم در آن نظر بسته مكر تو چند مكر سربسته نظرى كن دلم مسوز كه هست
دل ز هجر تو در خطر بسته دل ز هجر تو در خطر بسته