الصلا اى دل اگر در عشق او اقرار داري
الصلا اى دل اگر در عشق او اقرار دارى كى توانى ديد روى گل كه همچون خار گشتى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى تا تو از توى و توى خود برون آيى به كلى همچو پروانه سر افشان گر وصال شمع خواهى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى در گذر از كعبه و خمار گر تو مرد عشقى در درون صومعه معيار دارى هيچ نبود عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى گرچه اندر صومعه از رهبران خرقه پوشى تا قدم در زهد دارى احولى در غير بينى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى دل همى بيند كه در هر ذره اى رويى است او را ماه رويا من ندارم در دو عالم جز تو كس را عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى دل به نسيه دادم از دست و ز پاى افتادم از غم عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى
الحذر گر ذره اى در عشق او انكار دارى گر زمانى خلوتى دارى ميان خار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى عمر بگذشت و تو در هر توى عمرى كار دارى همچو خرقه سر درافكن گر سر اسرار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى زانكه تو ره ماوراى كعبه و خمار دارى در خرابات آى تا حاصل كنى معيار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى ليكن اندر ميكده زين گمرهى زنار دارى غير بينى مي كنى اكنون سر اغيار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى در نگر اى كوردل گر ديده ى ديدار دارى تو چو من در هر حوالى عاشق بسيار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى مي توانى گر به لطفى جمله را تيمار دارى نقد صد جان يابم اگر يك دم سر عطار دارى عاشقان چون ذره بسيارند و تو چون آفتابى