عاشقانى كز نسيم دوست جان مي پرورند فارغند از عالم و از كار عالم روز و شب عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل هر كه در عالم دويى مي بيند آن از احولى است گر صفتشان برگشايد پرده ى صورت ز روى عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل آنچه مي جويند بيرون از دوعالم سالكان هر دو عالم تخت خود بينند از روى صفت عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل از ره صورت ز عالم ذره اى باشند و بس فوق ايشان است در صورت دو عالم در نظر عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل جمله غواصند در درياى وحدت لاجرم عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل
روز و شب عطار را از بهر شرح راه عشقروز و شب عطار را از بهر شرح راه عشق
جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند واله ى راهى شگرف و غرق بحرى منكرند عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل زانكه ايشان در دو عالم جز يكى را ننگرند از رى تا عرش اندر زير گامى بسپرند عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل خويش را يابند چون اين پرده از هم بردرند لاجرم در يك نفس از هر دو عالم بگذرند عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل ليكن از راه صفت عالم به چيزى نشمرند ليكن ايشان در صفت از هر دو عالم برترند عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل اصغرند از صورت و از راه معنى اكبرند گرچه بسيارند ليكن در صفت يك گوهرند عالم صغرى به صورت عالم كبرى به اصل
هم به همت دل دهند و هم به دل جان پرورندهم به همت دل دهند و هم به دل جان پرورند
لطفا منتظر باشید ...
