گنج دزديده ز جايى پى برم جان برافشانم چو پروانه ز شوق ور ز پيشانم بقايى روى نيست عشق دريايى است من در قعر او چون كسى بر آب دريا پى نبرد ور ز پيشانم بقايى روى نيست چرخ چندين گشت و بر جاى خوداست راضيم گر من درين راه عظيم ور ز پيشانم بقايى روى نيست سر دراندازم ز شادى همچو نون نيست ممكن كاب حيوان قطره اى ور ز پيشانم بقايى روى نيست چون مجاز افتاده ام نادر بود مي روم گمراه نه دين و نه دل ور ز پيشانم بقايى روى نيست چون نهان است آنكه صد بارم بكشت پست ميرم عاقبت در چاه بعد ور ز پيشانم بقايى روى نيست چون ندارد منتها پيشان عشق چون بقاى اين جهان عين فناست ور ز پيشانم بقايى روى نيست ور ز پيشانم بقايى روى نيست مصر جامع پى نبردى اى فريد ور ز پيشانم بقايى روى نيست
گر به كوى دلربايى پى برم گر به قرب جانفزايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست غرقه ام تا آشنايى پى برم من چه سان نه سر نه پايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست من چگونه ره به جايى پى برم تا ابد بر يك درايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست گر به ميم مرحبايى پى برم خاصه در تاريكنايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست كز حقيقت ماجرايى پى برم تا نسيم رهنمايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست از كجا من خونبهايى پى برم گرچه هر دم ماورايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست پس چگونه منتهايى پى برم بود كه زان عالم بقايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست بو كه در پايان فنايى پى برم خوشدلم گر روستايى پى برم ور ز پيشانم بقايى روى نيست