غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 384
نمايش فراداده

  • چون تو جانان منى جان بى تو خرم كى شود گر جمال جانفزاى خويش بنمايى به ما خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال دل ز من بردى و پرسيدى كه دل گم كرده اى عهد كردى تا من دلخسته را مرهم كنى خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال چون مرا دلخستگى از آرزوى روى توست غم از آن دارم كه بى تو همچو حلقه بر درم خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال نيستى عطار مرد او كه هر تر دامنى خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال
  • چون تو در كس ننگرى كس با تو همدم كى شود جان ما گر در فزايد حسن تو كم كى شود خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال اين چنين طراريت با من مسلم كى شود چون تو گويى يا كنى اين عهد محكم كى شود خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال اين چنين دل خستگى زايل به مرهم كى شود تا تو از در در نيايى از دلم غم كى شود خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال ذره اى هم خلوت خورشيد عالم كى شود گر به ميدان لاشه تازد رخش رستم كى شود خلوتى مي بايدم با تو زهى كار كمال