غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 390
نمايش فراداده

  • گر دلبرم به يك شكر از لب زبان دهد مي ندهد او به جان گرانمايه بوسه اى از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم چون كس نيافت از دهن تنگ او خبر معدوم شيء گويد اگر نقطه ى دلم از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم مردى محال گوى بود آنكه بى خبر چون ديد آفتاب كه آن ماه هشت خلد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم افتاد در غروب و فروشد خجل زده در آفتاب صد شكن آرم چو زلف او از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم ابروى چون كمانش كه آن غمزه تير اوست گويى كه جور هندوى زلفش تمام نيست از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم آن دارد آن نگار ز عطار چون گذشت از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم
  • مرغ دلم ز شوق به شكرانه جان دهد پنداشتى كه بوسه چنين رايگان دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم هر بى خبر چگونه خبر زان دهان دهد جز نام از خيال دهانش نشان دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم يك موى في المل خبر از آن ميان دهد از روى خود زكات به هفت آسمان دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم تا نوبت طلوع بدان دلستان دهد گر زلف او مرا سر مويى امان دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم هر ساعتى چو تير سرم در جهان دهد آخر به ترك مست كه تير و كمان دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم صد توبه ى درست به يك پاره نان دهد امكان ندارد آنكه كسى شرح آن دهد از عشق او چگونه كنم توبه چون دلم