غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 402
نمايش فراداده

  • گر نه از خاك درت باد صبا مي آيد اى جگرسوختگان عهد كهن تازه كنيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب گل تر را ز دم صبح به شام اندازد به هوادارى گل ذره صفت در رقص آى از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب تا گذر كرد نسيم سحرى بر در دوست عمر و عيش از سر صد ناز و طرب مي گذرد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب بوى بر مشك ختا از دم عطار هوا بلبل شيفته را بى گل تر عمر عزيز از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب بلبل سوخته را در جگر آب است كه نيست گل كه غنچه به بر از خون دلش پرورده است از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب نسترن كوتهى عمر مگر مي داند از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب بر شکر خنده ى گل درد دل کس نگذاشتبر شکر خنده ى گل درد دل کس نگذاشت
  • صبحدم مشك فشان پس ز كجا مي آيد كه گل تازه به دلدارى ما مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب اين چنين گرم كه گلگون صبا مي آيد كم ز ذره نه اى او هم ز هوا مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب نوش دارو ز دم زهرگيا مي آيد بلبل و گل ز سر برگ و نوا مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب زانكه ناكست كزو بوى خطا مي آيد قدرى فوت شد از بهر قضا مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب گل سيراب چنين تشنه چرا مي آيد از كله دارى او بسته قبا مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب روز طفلى به چمن پشت دوتا مي آيد زان چنين بى سر و بن بر سر پا مي آيد از بنفشه به عجب مانده ام كز چه سبب دم عطار کزو بوى دوا مي آيددم عطار کزو بوى دوا مي آيد