غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 405
نمايش فراداده

  • آن ماه براى كس نمي آيد در آينه روى خويش مي بيند در پاى فراق تو شوم پامال گر تو به هوس جمال او خواهى جانا ره عشق چون تو معشوقى در پاى فراق تو شوم پامال در وادى بي نهايت عشقش هرگز نشوى تو هم نفس كس را در پاى فراق تو شوم پامال خورشيد بلند را چه كم بيشى چون در قعر است در وصل تو در پاى فراق تو شوم پامال در پاى فراق تو شوم پامال عطار كه چينه ى تو مي چيند در پاى فراق تو شوم پامال
  • كو با غم خويش بس نمي آيد در دام هواى كس نمي آيد در پاى فراق تو شوم پامال او در طلب و هوس نمي آيد در زير تك فرس نمي آيد در پاى فراق تو شوم پامال سيمرغ به يك مگس نمي آيد كانجا كه تويى نفس نمي آيد در پاى فراق تو شوم پامال كش سايه ز پيش و پس نمي آيد جز بر سر آب خس نمي آيد در پاى فراق تو شوم پامال چون وصل تو دسترس نمي آيد مرغى است كه در قفس نمي آيد در پاى فراق تو شوم پامال