غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 445
نمايش فراداده

  • باد شمال مي وزد طره ى ياسمن نگر سبزه ى تازه روى را نو خط جويبار بين فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين خيرى سرفكنده را در غم عمر رفته بين ياسمن دوشيزه را همچو عروس بكر بين فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين نرگس نيم مست را عاشق زرد روى بين لعبت شاخ ارغوان طفل زبان گشاده بين فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين تا كه بنفشه باغ را صوفى فوطه پوش كرد تا گل پادشاه وش تخت نهاد در چمن فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين خيز و دمى به وقت گل باده بده كه عمر شد هين كه گذشت وقت گل سوى چمن نگاه كن فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين نى بگذر ازين همه وز سر صدق فكر كن اى دل خفته عمر شد تجربه گير از جهان فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين از سر خاك دوستان سبزه دميد خون گرى جمله ى خاك خفتگان موج دريغ مي زند فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين آنكه حرير و خز نسود از سر ناز اين زمان فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين سوختى اى فريد تو، در غم هجر خود بسىسوختى اى فريد تو، در غم هجر خود بسى
  • وقت سحر ز عشق گل بلبل نعره زن نگر لاله ى سرخ روى را سوخته دل چو من نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين سنبل شاخ شاخ را مروحه چمن نگر باد مشاطه فعل را جلوه گر سمن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين سوسن شيرخواره را آمده در سخن نگر ناوك چرخ گلستان غنچه ى بى دهن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين از پى ره زنى او طره ى ياسمن نگر لشكريان باغ را خيمه ى نسترن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين چند غم جهان خوري شادى انجمن نگر راح نسيم صبح بين ابر گلاب زن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين وين شكن زمانه را پر بت سيم تن نگر زندگيى به دست كن مردن مرد و زن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين ماتم دوستان مكن رفتن خويشتن نگر درنگر و ز خاكشان حسرت تن به تن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين ريخته زير خاكشان طره ى پرشكن نگر چهره ى او ز خاك بين قامتش از كفن نگر فكر كن و به چشم دل حال گذشتگان ببين دلشده ى فراق بين، سوخته ى محن نگردلشده ى فراق بين، سوخته ى محن نگر