غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 473
نمايش فراداده

  • چون دربسته است درج ناپديدش شكر دارد لبش هرگز نميرى ز جان بيزار شو در عشق جانان نديد از خود سر يك موى بر جاى مگر طرارى بسيار مي كرد ز جان بيزار شو در عشق جانان اگر نبود كمند طره ى او اگرچه او جهان بفروخت بر من ز جان بيزار شو در عشق جانان ز جان بيزار شو در عشق جانان دلم جايى رسيد از عشق رويش ز جان بيزار شو در عشق جانان اگر بر گويم اى عطار آن غماگر بر گويم اى عطار آن غم
  • به يك بوسه توان كرد كليدش اگر يك ذره بتوانى چشيدش ز جان بيزار شو در عشق جانان كسى كز دور و از نزديك ديدش كمند طره اش زان سر بريدش ز جان بيزار شو در عشق جانان كه يارد سوى خود هرگز كشيدش به صد جان جان پرخونم خريدش ز جان بيزار شو در عشق جانان اگر خواهى به جاى جان گزيدش كه كار از غم به جان خواهد رسيدش ز جان بيزار شو در عشق جانان کزو دل خورد نتوانى شنيدشکزو دل خورد نتوانى شنيدش