غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 516
نمايش فراداده

  • روى تو در حسن چنان ديده ام جمله از آن آينه پيدا نمود جمله ى مردان جهان ديده را هست در آيينه نشان صد هزار صورت در آينه از آينه جمله ى مردان جهان ديده را جمله درين آينه جلوه گرند صورت آن آينه چون جسم بود جمله ى مردان جهان ديده را جوهر آن آينه چون كس نديد ليك كسى را ز چنان جوهرى جمله ى مردان جهان ديده را جمله ى ذرات ازو بر كنار يافته ام از همه بس فارغش جمله ى مردان جهان ديده را با تو و بى تو چه دهم شرح اين يك همه دان در دو جهان كس نديد جمله ى مردان جهان ديده را جمله ى مردان جهان ديده را دايم ازين واقعه عطار را جمله ى مردان جهان ديده را
  • كاينه ى هر دو جهان ديده ام واينه از جمله نهان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را واينه فارغ ز نشان ديده ام نيست خبردار چنان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را واينه را حافظ آن ديده ام پرتو آن آينه جان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را من چه زنم دم كه عيان ديده ام هيچ نه شرح و نه بيان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را با همه او را به ميان ديده ام پس همه را كرده ضمان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را چون به ندانم كه چه سان ديده ام چون دو جهان يك همه دان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را در غم اين نعره زنان ديده ام نوحه گرى اشك فشان ديده ام جمله ى مردان جهان ديده را