غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 54
نمايش فراداده

  • در دلم بنشسته اى بيرون ميا چون ز دل بيرون نمي آيى دمى چون به يك مويت ندارم دست رس چون كست يك ذره هرگز پى نبرد غصه اى باشد كه چون تو گوهرى چون به يك مويت ندارم دست رس سرنگون غواص خود پيش آيدت گر پديد آيى دو عالم گم شود چون به يك مويت ندارم دست رس نى برون آى و دو عالم محو كن چون تو پيدا مي شوى گم مي شوم چون به يك مويت ندارم دست رس چون به يك مويت ندارم دست رس چون ز هشيارى به جان آمد دلم چون به يك مويت ندارم دست رس بدره ى موزون شعرت اى فريدبدره ى موزون شعرت اى فريد
  • نى برون آى از دلم در خون ميا هر زمان در ديده ديگرگون ميا چون به يك مويت ندارم دست رس تو به يك يك ذره بوقلمون ميا آيد از دريا برون بيرون ميا چون به يك مويت ندارم دست رس تو ز فقر بحر در هامون ميا بيش از اين اى لولو مكنون ميا چون به يك مويت ندارم دست رس گو برون از تو كسى اكنون ميا لطف كن وز وسع من افزون ميا چون به يك مويت ندارم دست رس دست بر نه برتر از گردون ميا بي شرابى پيش اين مجنون ميا چون به يك مويت ندارم دست رس بسته ى اين بدره ى موزون ميابسته ى اين بدره ى موزون ميا