غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 636
نمايش فراداده

  • ما رند و مقامر و مباحي ايم خون خواره چو خاك جرعه از جاميم در بتكده رند و لاابالي ايم هر چند كه از گروه سلطانيم جانا ز شراب شوق تو هر دم در بتكده رند و لاابالي ايم گر سوختگان تو مباحي اند ما فقر و صلاح كى خريم آخر در بتكده رند و لاابالي ايم در بتكده رند و لاابالي ايم كافور رباحى ار بود اصلى در بتكده رند و لاابالي ايم تا در رسد اين مى تو اى عطارتا در رسد اين مى تو اى عطار
  • انگشت نماى هر نواحي ايم خون ريز ز ديده چون صراحي ايم در بتكده رند و لاابالي ايم نه قلبي ايم و نه جناحي ايم بى صبح و صبوحى و صباحي ايم در بتكده رند و لاابالي ايم بس سوخته ايم و بس مباحي ايم چون خاك مقام بي صلاحي ايم در بتكده رند و لاابالي ايم در مصطبه مست لافلاحي ايم كافور نه كافرى رباحي ايم در بتكده رند و لاابالي ايم حالى ز بى مى ملاحي ايمحالى ز بى مى ملاحي ايم