غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 658
نمايش فراداده

  • اى صدف لعل تو حقه ى در يتيم روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام چون سر زلف تو را باد پريشان كند در يتيم توام تا كه درآمد به چشم زين سر زلفت كه هست مملكت جم توراست چون سر زلف تو را باد پريشان كند چون سر زلف تو را باد پريشان كند تيره گليم توام رشته ى صبرم متاب چون سر زلف تو را باد پريشان كند برد لب لعل تو از بر عطار دلبرد لب لعل تو از بر عطار دل
  • عارض تو بى قلم خط زده بر لوح سيم عقل ميان بسته چست بر سر كويت مقيم چون سر زلف تو را باد پريشان كند چشمه ى چشمم بماند غرقه ى در يتيم زانكه سر زلف توست بر صفت جيم و ميم چون سر زلف تو را باد پريشان كند جيم در افتد به ميم ميم درافتد به جيم چند زنى بيش ازين طبل به زير گليم چون سر زلف تو را باد پريشان كند تا دل عطار ماند چون لب تو از دو نيمتا دل عطار ماند چون لب تو از دو نيم