-
ما چو بي ماييم از ما ايمنيم
از تفاخر همچو گردون فارغيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
چون گذر كرديم از بالا و پست
چون نه نادان و نه دانا مانده ايم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
چون زبان از نيك و بد دربسته ايم
چون قرار كار ما رفتست دى
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
روز و شب بى راه مي جوييم راه
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
چون سر عطار گوى راه شدچون سر عطار گوى راه شد
-
از تولا و تبرا ايمنيم
وز تغير همچو دريا ايمنيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
هم ز پستى هم ز بالا ايمنيم
هم ز نادان هم ز دانا ايمنيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
هم ز شنوا هم ز گويا ايمنيم
لاجرم ز امروز و فردا ايمنيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
گر نهان شد ور هويدا ايمنيم
زانكه از ناايمنى ما ايمنيم
نام و ننگ ما در اقصاى جهان
از سرير لاف و سودا ايمنيماز سرير لاف و سودا ايمنيم