غزلیات

عطار نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 896/ 760
نمايش فراداده

  • دوش آمد زلف تاب داده صد تشنه ى آتشين جگر را زان باده كه جان خراب او بود زان روى كه ماه سايه ى اوست هر كه از لب او سال كرده زان باده كه جان خراب او بود زان باده كه جان خراب او بود چون مست شده دل از شرابش زان باده كه جان خراب او بود عطار در آتش فراقشعطار در آتش فراقش
  • جان را ز دو لب شراب داده از چشمه ى خضر آب داده زان باده كه جان خراب او بود صد نور به آفتاب داده صد دشنامش جواب داده زان باده كه جان خراب او بود جامى به دل خراب داده او را ز جگر كباب داده زان باده كه جان خراب او بود تن در غم و اضطراب دادهتن در غم و اضطراب داده