گر كسى يابد درين كو خانه اي
-
گر كسى يابد درين كو خانه اى
هر كه او بويى ندارد زين حدي
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
هر كه در عقل لجوج خويش ماند
هر كه اينجا آشناى او نشد
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
گر چنين خوابت نبردى از غرور
زن صفت را نيست با اين راز كار
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
مرغ اين اسرار را در حوصله
گر ازين مويى چو شانه ره برى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
گر برانند از دو عالم باك نيست
زان شرابى كان شراب عاشقانست
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
خويش بر آتش زنم پروانه وار
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
شمع جمعم من که هر دم غيب پاکشمع جمعم من که هر دم غيب پاک
-
هر دمش واجب بود شكرانه اى
هر بن مويش بود بتخانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
زين سخن خواند مرا ديوانه اى
باز ماند تا ابد بيگانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
اين سخن نشنوديى افسانه اى
پر دلى مي بايد و مردانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
از دو عالم مي ببايد دانه اى
شاخ شاخ آيد دلت چون شانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
هست زين هر دو برون ويرانه اى
نيست در هر دو جهان پيمانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
نيستم آخر كم از پروانه اى
يا بسوزم يا شوم فرزانه اى
گر جهان آتش بگيرد پيش و پس
مي دهد عطار را پروانه اىمي دهد عطار را پروانه اى