غزلیات

هاتف اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 37
نمايش فراداده

  • گفتم كه چاره غم هجران شود نشد يا از تب غمم شب هجران كشد نكشت يا آن صنم مراد دل من دهد نداد يا دل به كوى صبر و سكون ره برد نبرد يا مدعى ز كوى تو بيرون رود نرفت يا از كمند غير غزالم جهد نجست يا از وفا نگاه به هاتف كند نكرد يا از وفا نگاه به هاتف كند نكرد
  • در وصل يار مشكلم آسان شود نشد يا دردم از وصال تو درمان شود نشد يا اين صنم پرست مسلمان شود نشد يا لحظه اى خموش ز افغان شود نشد چون من اسير محنت هجران شود نشد يا ز الفت رقيب پشيمان شود نشد يا سوى او ز مهر خرامان شود نشد يا سوى او ز مهر خرامان شود نشد