هر شبم ناله ى زارى است كه گفتن نتوانبى مه روى تو اى كوكب تابنده مراتو گلى و سر كوى تو گلستان و رقيبچشم وحشى نگه يار من آهوست ولىچون جرس نالد اگر دل ز غمت بيجا نيستهاتف سوخته را لاله صفت در دل زارهاتف سوخته را لاله صفت در دل زار
زارى از دورى يارى است كه گفتن نتوانروز روشن شب تارى است كه گفتن نتواندر گلستان تو خارى است كه گفتن نتوانآهوى شير شكارى است كه گفتن نتوانبارى از عشق تو بارى است كه گفتن نتوانداغى ز لاله عذارى است كه گفتن نتوانداغى ز لاله عذارى است كه گفتن نتوان