گواهى دهد چهره ى زرد من شدم خاك اگر از جفايش مباد به گلزارى من اى صبا چون رسى كه گر يك نظر روى من بنگرى وگر يك نفس آه من بشنوى
وگر يك نفس آه من بشنوى
كه دردى بود بي دوا درد من نشيند به دامان او گرد من بگو با گل ناز پرورد من ترحم كنى بر رخ زرد من جگر سوزدت از دم سرد من
جگر سوزدت از دم سرد من