اى كه در جام رقيبان مى پياپى مي كنى مي نوازى غير را هر لحظه از لطف و مرا راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگى است ناله و افغان من بشنو خدا را تا به كىساقيا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار ساقيا صبح است و طرف باغ و هاتف در خمار
خون دل در ساغر عشاق تا كى مي كنى دم بدم خون در دل از جور پياپى مي كنى بى گناه اى راه پيما ناقه را پى مي كنى گوش بر آواز چنگ و ناله ى نى مي كنىگر نه در ساغر كنون مى مي كنى كى مي كنى گر نه در ساغر كنون مى مي كنى كى مي كنى