جوانى بگذرد يارب به كام دل جوانى را به قتلم كوشى اى زيبا جوان و من درين حيرت تمام مهربانان را به خود نامهربان كردم چه باشد جادهى اى سرو سركش در پناه خود مكن آزار جان هاتف آزرده جان ديگر
مكن آزار جان هاتف آزرده جان ديگر
كه سازد كامياب از وصل پير ناتوانى را كه از قتل كهن پيرى چه خيزد نوجوانى را به اميدى كه سازم مهربان نامهربانى را تذرو بي پناهى قمرى بى آشيانى را كزين افزون نشايد خست جان خسته جانى را
كزين افزون نشايد خست جان خسته جانى را