غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

هاتف اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





  • دانى كه دلبر با دلم چون كرد و من چون كردمش
    گفتا چه شد آن دل كه من از بس جفا خون كردمش
    گفت آن بت پيمان گسل جستم ازو چون حال دل
    ناصح كه مي زد لاف عقل از حسن ليلى وش بتان
    ز افسانه ى وارستگى رستم ز شرم مدعى
    از اشك گلگون كردمش گلگون رخ آراسته هاتف ز هر كس حال دل جستم چو او محزون شدم
    هاتف ز هر كس حال دل جستم چو او محزون شدم



  • او از جفا خون كرد و من از ديده بيرون كردمش
    گفتم كه با خون جگر از ديده بيرون كردمش
    خون ويم بادا بحل كز بس جفا خون كردمش
    يك شمه بنمودم به او عاشق نه مجنون كردمش
    افسانه اى گفتم وزان افسانه افسون كردمش
    موزون قد نو خاسته از طبع موزون كردمش ور حال دل گفتم به او چون خويش محزون كردمش
    ور حال دل گفتم به او چون خويش محزون كردمش


/ 91