شكست پير مغان گر سرم به ساغر مي - غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

هاتف اصفهانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكست پير مغان گر سرم به ساغر مي





  • شكست پير مغان گر سرم به ساغر مى
    ستم به ساغر مي شد نه بر سر من اگر
    غذاى روح بود بوى مي خوشا رندى
    نداشت بهره اى آن بوالفضول از حكمت
    نه لعل راست نه ياقوت را نه مرجان را
    نماند از شب تاريك غم نشان كه دگر چه ديد هاتف مى كش ندانم از باده
    چه ديد هاتف مى كش ندانم از باده



  • عجب مدار كه سرها شكسته بر سر مى
    شكست بر سر من مى فروش ساغر مى
    كه روح پرورد از بوى روح پرور مى
    كه وصف آب خضر كرد در برابر مى
    به چشم اهل بصيرت صفاى جوهر مى
    طلوع كرد ز خم آفتاب انور مى كه هر چه داشت به عالم گذاشت بر سر مى
    كه هر چه داشت به عالم گذاشت بر سر مى


/ 91