هرگزم اميد و بيم از وصل و هجر يار نيست هر شب از افغان من بيدار خلق اما چه سود در حريمش بار دارم ليك در بيرون در دل به پيغام وفا هر كس كه مي آرد ز يار گلشن كويش بهشتى خرم است اما دريغسر عشق يار با بيگانگان هاتف مگو سر عشق يار با بيگانگان هاتف مگو
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران كار نيست آنكه بايد بشنود افغان من بيدار نيست كرده ام جا تا چو آيد غير گويم يار نيست مي دهم تسكين و مي دانم كه حرف يار نيست كز هجوم زاغ يك بلبل درين گلزار نيستگوش اين ناآشنايان محرم اسرار نيست گوش اين ناآشنايان محرم اسرار نيست