غزلیات

هاتف اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 82
نمايش فراداده

كجايى در شب هجران كه زاري هاى من بيني

  • كجايى در شب هجران كه زاري هاى من بينى كجايى اى كه خندانم ز وصلت دوش مي ديدى كجايى اى قدح ها از كف اغيار نوشيده شبى چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان شدم يار تو و از تو نديدم يارى و خواهم براى امتحان تا مي توانى بار درد و غم براى يادگار خويش شعرى چند از هاتف براى يادگار خويش شعرى چند از هاتف
  • چو شمع از چشم گريان اشكباري هاى من بينى كه امشب گريه هاى زار و زاري هاى من بينى كه از جام غمت خونابه خواري هاى من بينى نشينى با من و شب زنده داري هاى من بينى كه يار من شوى اى يار و ياري هاى من بينى بنه بر دوش من تا بردباري هاى من بينى نوشتم تا پس از من يادگاري هاى من بينى نوشتم تا پس از من يادگاري هاى من بينى