غزلیات

هاتف اصفهانی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 88
نمايش فراداده

من پس از عزت و حرمت شدم ار خار كسي

  • من پس از عزت و حرمت شدم ار خار كسى دين و دنيا و دل و جان همه دادم چه كنم نااميد است ز درمان دو بيمار طبيب آخر كار فروشند به هيچش اين است هاتف اين پند ز من بشنو و تا بتوانى هاتف اين پند ز من بشنو و تا بتوانى
  • كار دل بود كه با دل نفتد كار كسى واى بر حال كسى كوست گرفتار كسى چشم بيمار كسى و دل بيمار كسى سود آن كس كه به جان است خريدار كسى بكش آزار كسان و مكن آزار كسى بكش آزار كسان و مكن آزار كسى