غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 11
نمايش فراداده

ناكاميها

  • زندگى شد من و يك سلسله ناكاميها بسكه با شاهد ناكاميم الفتها رفت بخت برگشته ى ما خيره سرى آغازيد دير جوشى تو در بوته ى هجرانم سوخت تا كه نامى شدم از نام نبردم سودى نشود رام سر زلف دل آرامم دل باده پيمودن و راز از خط ساقى خواندن شهريارا ورق از اشك ندامت ميشوى شهريارا ورق از اشك ندامت ميشوى
  • مستم از ساغر خون جگر آشاميها شادكامم دگر از الفت ناكاميها تا چه بازد دگرم تيره سرانجاميها ساختم اينهمه تا وارهم از ناميها گر نمردم من و اين گوشه ى ناكاميها اى دل از كف ندهى دامن آراميها خرم از عيش نشابورم و خياميها تا كه نامت نبرد در افق ناميها تا كه نامت نبرد در افق ناميها