غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 103
نمايش فراداده

ماه بر سر مهر

  • چه شد كه بار دگر ياد آشنا كردى به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود منم كه جورو جفا ديدم و وفا كردم بيا كه با همه نامهربانيت اى ماه بيا كه چشم تو تا شرم و ناز دارد كس منت به يك نگه آهوانه مي بخشم اگر چه كار جهان بر مراد ما نشود هزار درد فرستاديم به جان ليكن كليد گنج غزلهاى شهريار توئى كليد گنج غزلهاى شهريار توئى
  • چه شد كه شيوه ى بيگانگى رها كردى چه شد كه بر سر مهر آمدى وفا كردى توئى كه مهر و وفا ديدى و جفا كردى خوش آمدى و گل آوردى و صفا كردى نپرسد از تو كه اين ماجرا چرا كردى هر آنچه اى ختنى خط من خطا كردى بيا كه كار جهان بر مراد ما كردى چو آمدى همه آن دردها دوا كردى بيا كه پادشه ملك دل گدا كردى بيا كه پادشه ملك دل گدا كردى