غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 142
نمايش فراداده

خمار انتظار

  • شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم نسيم زلف تو پيچيده بود در سر و مغزم همه به كارى و من دست شسته از همه كارى خزان عشق نبينى كه من به هر دمى اى گل اگر كه دل بگشايد زبان به دعوى يارى چو لاله بود چراغم به جستجوى تو در دست به كوى عشق تو راضى شدم به نقش گدائى به كوى عشق تو راضى شدم به نقش گدائى
  • به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم خمار و سست ولى سخت بي قرار تو بودم همه به فكر و خيال تو و به كار تو بودم در آرزوى شكوفائى و بهار تو بودم تو يار من كه نبودى منم كه يار تو بودم ولى به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم اگر چه شهره به هر شهر و شهريار تو بودم اگر چه شهره به هر شهر و شهريار تو بودم