غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 150
نمايش فراداده

سرود ساربان

  • بهار آمد كه بازم گل به باغ و بوستان خواند به مرغان بهارى گو كه اين مرغ خزان ديده دل وامانده ام بس همرهانش كاروانى شد چه ناز آهنگ ساز دل كه هم دلها به وجد آرد اگر تار دل و مضراب سوز جادوان دارى دلا ما را به خوى خوانده ست دكتر مرتضاى شمس به پشت اشتران كن شهريارا بار مولانا به پشت اشتران كن شهريارا بار مولانا
  • به گوشم ناله ى بلبل هزاران داستان خواند دگر سازش غم انگيز است و آواز خزان خواند اگر خواند به آهنگ دراى كاروان خواند اگر از تازه ها گويد و گر از باستان خواند به سازى پنجه كن جانا كه سيمش جاودان خواند نه آخر شمس، ملا را به آذربايجان خواند كه شمست مرحبا گويان سرود ساربان خواند كه شمست مرحبا گويان سرود ساربان خواند