غزلیات

محمدحسین شهریار

نسخه متنی -صفحه : 161/ 82
نمايش فراداده

وحشى شكار

  • تا كى در انتظار گذارى به زاريم ديشب به ياد زلف تو در پرده هاى ساز بس شكوه كردم از دل ناسازگار خود شمعم تمام گشت و چراغ ستاره مرد طبعم شكار آهوى سر در كمند نيست شرمم كشد كه بى تو نفس ميكشم هنوز شرمم كشد كه بى تو نفس ميكشم هنوز
  • باز آى بعد از اينهمه چشم انتظاريم جان سوز بود شرح سيه روزگاريم ديشب كه ساز داشت سرسازگاريم چشمى نماند شاهد شب زنده داريم ماند به شير شيوه ى وحشى شكاريم تا زنده ام بس است همين شرمساريم تا زنده ام بس است همين شرمساريم