گندم و گیلاس

منوچهر آتشی

نسخه متنی -صفحه : 67/ 21
نمايش فراداده

گل هاي تابستاني

خرزهره هاي وحشي گل داده اند

و دره هاي گرم جنوبي

از رنگ و عطر کف کرده

در اين ارديبهشت سوزا ن

که سدر و گزاز حرارت خورشيد

پژمرده مي شود

بزاز هاي دوره گرد غريب

با بقچه هاي ململ رنگين چيت گلي

و شيشه هاي گلاب

از دره اي به دره ديگر مي چرخند

زنهاي روستاهاي کوهستاني را

به جامه ها و ار حلق تازه وسوسه کنند

و هوس هاي گرمسيري را

دامن مي زنند

خرزهره ها

گل داده اند

گل زيبا

به نامي ريشخند آميز

سختينه اي ناهموار

به جامه جاني در اهتزاز

پريزادي

به آوازه ديو

ديوي

در آبگينه گلگون

آبگينه اي در انتظار سنگ

تا ديوي هلاک شود

و دره هاي تابستاني

از بخار هذيان پر گردد

مسافري آمده

که نامي تلخ و خردي شيرين دارد