از هجرت تا رحلت

سید علی اکبر قریشی

نسخه متنی -صفحه : 260/ 247
نمايش فراداده

سال دهم هجرت

رفتن على بن ابيطالب به يمن

ازحوادث سال دهم هجرت كه مناسب هدف اين كتاب مىباشد اعزام على بن ابى طالب عليه السلام به يمن براى دعوت مردم آنجا به اسلام است واقدى در مغازى، ج 3، ص 1079 گويد: اين كار در رمضان سال دهم هجرى بود و على بن ابى طالب عليه السلام در قبا اردو زد، و آنگاه با سيصد نفر عازم يمن گرديد.

رسول خدا صلّى الله عليه وآله پرچمى به او داد و برسرش عمامه گذاشت و فرمود: چون به كنار آنهارسيدى شروع به جنگ نكن مگر آن كه آنها شروع بكنند... و به اهل يمن بگو: آيا حاضريد بگوييد لااله الاالله، اگر گفتند آرى، بگو، حاضريد نماز بخوانيد؟ اگر گفتند آرى، بگو حاضريد زكات اموال خود را به فقرايتان بدهيد و اگر گفتند: آرى، ديگر چيزى از آن ها مخواه، به خدا اگر به وسيله تو يك نفر را هدايت كند براى تو بهتر است از هر آن چه آفتاب بر آن تابيده يا از آن غروب كرده است: والله لان يهدى الله على يدك رجلا واحدا خيرا لك مما طلعت عليه الشمس او غربت

شيخ مفيد، رحمه الله در ارشاد فرمود: اهل تاريخ متفقند بر آن كه رسول خدا صلّى الله عليه وآله خالدبن وليد را به يمن فرستاد تا مردم آنجا را به اسلام دعوت كند جمعى در اين سفر از جمله، براءبن عازب با خالد رفته بودند. خالد شش ماه تمام در يمن بود و آنها را به اسلام دعوت مىكرد، ولى يك نفر هم اسلام نياورد.اين كار رسول خدا صلّى الله عليه وآله را محزون كرد. عاقبت على عليه السلام را خواست وفرمود كه خالد و همراهان او را به مدينه برگرداند و فرمود: اگر كسى از آنها خواست با تو بماند مانع نشو.براء بن عازب رحمه الله گويد: من از كسانى بودم كه با آن حضرت ماندم.

چون به اوائل يمن رسيديم و مردم از آمدن ما مطلع شدند در مقابل ما جمع آمدند. على بن ابى طالب با ما نماز صبح خواند آن وقت جلو رفته و خدا را حمد و ثنا گفت و نامه رسول خدا صلّى الله عليه وآله را بر آن مردم خواند، همه قبيله همدان در يك روز اسلام آوردند. اميرالمؤمنين عليه السلام جريان را به رسول خدا صلّى الله عليه وآله نوشت. حضرت از اين خبر بسيار شاد شد و به سجده افتاد.بعد برداشت و نشست و فرمود: السلام على همدان، آنگاه بعد از اسلام آوردن همدان، ساير اهل يمن به اسلام روى آوردند(716)، امام - صلوات الله عليه - در يمن قضاياى مفصلى داشت كه مفيد در ارشاد، ص 93 - 95، و مجلسى در بحارالانوار، ج 21، ص 360 - 363 و در جاهاى ديگر به بعضى از آنها اشاره شده است.