جريان را از بستر بيمارى پيامبر شروع مىكنيم، هنگام رحلت حضرت فرا رسيده بود، در خانه حضرت عده اى از اصحاب از جمله عمر بن خطاب حاضر بودند، پيامبر فرمود: بيائيد تا براى شما فرمانى را بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد، عمر گفت: پيامبر هذيان مىگويد!! كتاب خدا براى ما كافى است، تعجب اينجاست كه در حضور پيامبر و در زمان حيات حضرت، عده اى به طرفدارى از عمر برخاستند و حرف او را تكرار كردند، و عده اى سخن پيامبر را تاييد كردند و چون مشاجره و سخنان بيهوده بالا گرفت، پيامبر فرمود: برخيزيد. (35)
آرى اگر مسلمان از غصه خون بگريد - همچنان كه ابن عباس بشدت مىگريست - كه چرا نگذاشتند فرمانى را كه ضامن هدايت بشر بود، پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله صادر كند، جا دارد، و شما خود خوب مىدانيد وقتى در حضور پيامبر، با گستاخى به اعتراض برخيزند، در فرداى رحلت حضرت چه رخ خواهد داد؟!
و اين اولين و مهمترين انحراف اساسى بود كه در مقابل پيامبر انجام گرفت، اين جريان كه در كتابهاى متعدد و معتبر اهل سنت آمده است نشانگر مطالب بسيارى است كه قلم از ترسيم آن عاجز است.