اسرار عاشورا

سید محمد نجفی یزدی

نسخه متنی -صفحه : 159/ 83
نمايش فراداده

خطبه كوبنده دختر اميرالمؤمنين در مجلس يزيد

در اين ميان ناگاه دختر على ابن ابيطالب برخاست و فرمود:

الحمد لله رب العالمين و صلى الله على رسوله و آله اجمعين، صدق الله سبحانه كذلك يقول: ثم كان عاقبة الذين اساؤا السوى ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزئون.

خطبه اى است بسيار غرا فصيح و كوبنده، پس از حمد و ثناى الهى و صلوات بر پيامبر اكرم صلّى الله عليه وآله فرمود: سبحان درست فرمود كه مىفرمايد: همانا سرانجام آنان كه زشتى كردند اين شد كه به آيات خدا تكذيب نمودند، و آن را مسخره مىكنند.

اى يزيد آيا مىپندارى كه چون اطراف زمين و آسمان را بر ما گرفته اى و راه چاره بر ما بسته اى به گونه اى كه مانند اسيران ما را به هر سو مىكشند، مىپندارى كه ما نزد خداوند خوار هستيم و تو نزد خداوند گرامى هستى!

بينى بالا كشيدى و تكبر نمودى و به خود باليدى، خرم و شادان كه دنيا در كمند تو بسته و كارهاى تو آراسته، و حكومت ما براى تو هموار شده است، آهسته، آهسته آيا فراموش كرده اى سخن خداوند عزوجل را كه مىفرمايد: و لا يحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا اثما و لهم عذاب اليم، كافرين مىپندارند كه چون به آنها مهلت داديم بنفع آنهاست آنها را مهلت داديم تا گناه زياد كنند و براى آنهاست عذاب دردناك.

آيا اين از عدالت است اى پسر آزاد شده ها (پيامبر مردم مكه را در فتح مكه آزاد كرد) كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده نشانى و دختران رسول الله صلّى الله عليه وآله را اسير و از اين شهر به آن شهر برى در حالى كه پرده آنها دريده و روى آنها باز، دشمنان آنها را از شهرى به شهرى برند، و بومى و غريبه چشم به آنها دوزد، دور و نزديك، پست و شريف به چهره آنها بنگرد، در حالى كه با آنها از مردانشان كسى نمانده و ياورى ندارند،

چگونه اميد دلسوزى باشد از كسى كه دهانش جگر پاكان را جويده و بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان روئيد (اشاره به جنايت هند مادربزرگ يزيد است با حمزه عموى پيامبر).

چگونه به دشمنى ما خانواده شتاب نكند كسى كه به ما با چشم بغض و كينه نگاه مىكند، آنگاه بدون دغدغه و ناراحتى مىگوئى (بزرگان من) شادى و خوشحالى مىكردند و مىگفتند اى يزيد دستت شل مباد (اشاره به اشعار سابق يزيد)

و اين در حالى است كه بر دندانهاى ابى عبدالله سرور جوانان بهشت اشاره كرده به آنها مىزنى،

چرا چنين نگوئى كه زخم را ناسور كردى و شكافتى و ريشه را بر كندى با ريختن خون اولاد محمد و ستارگان زمين از آل عبدالمطلب، اكنون اسلاف خود را صدا مىزنى، به همين زودى نزد آنان روى و آنگاه دوست مىدارى كه اى كاش دستت خشك شده بود و زبانت گنگ بود و آنچه مىگفتى، نمى گفتى و آنچه كردى نمى كردى،

خدايا حق ما را بگير و از آنكه بما ظلم كرد انتقام بگير، خشم خود را بر آنكه خون ما را ريخت و ياوران ما را كشت نازل فرما، بخدا سوگند كه پوست خود را شكافتى، گوشت خود را پاره كردى و با اين بار ريختن خون فرزندان پيامبر، و شكستن حرمت عترت و پاره تن او، بر حضرت وارد مىشوى، جائى كه خداوند پريشانى آنها را به جمعيت مبدل كند و داد آنها بستاند، و هرگز مپندار آنانكه در راه خدا كشته شده اند، مردگانند، بلكه زندگانند، كه نزد پروردگارشان روزى دارند، و همين بس كه خداوند داور باشد و محمد دشمن (تو) و جبرئيل ياور (ما) باشد و بزودى خواهد دانست آنكه كار را براى تو هموار ساخت (معاويه) و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، اينكه پاداش ستمكاران چه بد است، و اينكه كداميك از شما مقامش برتر و لشكرش ضعيف تر است.

و اگر مصيبتها مرا به اينجا كشيد كه با تو سخن گويم، (بدان كه) تو را كم ارزش مىدانم و سرزنش هاى عظيم نمايم و بسيار نكوهش كنم (من بخاطر اسيرى خودم و جاه و جلال ظاهرى تو، خود را نباخته و چاپلوسى نمى كنم و خوفى از تو ندارم، آرى اين است شهامت فاطمى، زينب دختر فاطمه است همو كه در مقابل ابى بكر با شهامتى كم نظير و سخنانى بليغ بر او تاخت، زينب دختر على است، همو كه خداى فصاحت و بلاغت بود)

ولى چشمها گريان است و دلها بريان، آگاه باش، تعجب تمام تعجب اينجاست كه حزب خدا بدست حزب شيطان و آزاد شده ها كشته شدند، از اين دستها خون ما مىچكد و گوشت ما از دهان شما بيرون مىافتد، و آن پيكرهاى پاك و مطهر، مورد سركشى گرگان قرار گرفته و كفتاران آنها را به خون مىغلطانند.

اگر ما را غنيمت گرفته اى، بزودى زيان مىكنى، آنگاه كه جز عملكرد خود نيابى، و خداوند ظلم كننده به بندگان نيست، شكايت به خدا بريم، و بر او تكيه كنيم.

پس هر حيله كه دارى بكار بر و هر تلاش كه دارى بكن، بخدا كه تو نمى دانى ياد ما را از بين ببرى، و وحى را نمى توانى نابود كنى، و به هدف ما دسترسى نخواهى داشت، و ننگ اين ستمها را از خود نمى توانى زدود، راءى تو سست و روزگار تو محدود و اجتماع تو به پريشانى است،

آن روز كه منادى ندا كند، لعنت خدا بر ظالمين باد، فالحمد لله رب العالمين، خدائى كه اول ما را به سعادت و آمرزش، و آخر ما را به شهادت و رحمت ختم نمود،

از خداوند درخواست مىكنيم كه پاداش آنها را كامل و زياد گرداند. و او جانشين نيكو بر ما باشد، او مهربان و رحيم است حسبنا الله و نعم الوكيل. (259)