مصونیت قرآن از تحریف

محمد هادی معرفت؛ ترجمه: محمد شهرابی فراهانی

نسخه متنی -صفحه : 124/ 11
نمايش فراداده

ام يقولون افتريهه قل فاتوا بسورة مثله ((49)) , مى گويند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است بگو شما هم يك سوره همانند آن بياوريد.

وانـ كنتم فى ريب ممها نزلنها على عبدنها فاتوا بسورة من مثله ((50)) , و اگر درباره آن چه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرديم شك و ترديد داريد (دست كم ) يك سوره همانند آن بياوريد.آرى ! اين تحدى و هماوردطلبى قرآن , هرگونه ادعايى را در زمينه افزودن برسوره ها يا آيه هاى آن باطل مى كند همچنين احتمال تبديل را, چراكه لفظ جايگزين شده ديگر كلام خداوند نيست , بلكه سخن كسى است كه آن را عوض كرده است .

درنـتـيـجـه , احتمال تبديل ـهرچند در پاره اى كلمات ـ با انتساب مجموع قرآن به خداوند متعال سـازگـار نـيـسـت و از اين جا روشن مى شود كه سخنان محدث نورى و پيش از او سيدنعمت اللّه جزائرى و كسانى كه مثل آن دو به آشفتگى سخن گفته اند اشتباه است .

بـه خيال آنها, بسيارى از كلمات قرآن , عوض شده و بدلى هستند .اينك به نمونه هايى از پندارهاى آنان توجه كنيد.آنـان خـيـال كـرده انـد كـه آيـه كـنـتـمـ خـيـر امـة اخرجت للناس ((51)) در اصل كنتم خير /ائمة/ب بوده است ((52)) .و امة وسطا ((53)) /ائمة/ وسطا و ياليتنى كنت ترابا ((54)) يا ليتنى كنت /ترابيا/ بوده است .

هـمـچـنـيـن گـفته اند: آيه افمن كان على بينة من ربه ويتلوه شاهد منه ومن قبله كتاب موسى امهاما ورحـمـة ((55)) در اصـل بـ ويـتلوه شاهد منه /اماما ورحمة ومن قبله كتاب موسى / بوده است و خيال كرده اند با اين جابه جايى , معناى آيه از دست رفته است .آنان اضافه مى كنند: امثال اين روايات فراوان است ((56)) .

امـا هـمـه ايـنها سخنانى بيهوده و متكى به خبر واحد است و خبر واحد در جايى كه قطع و يقين لازم است ارزش و اعتبارى ندارد و همين بحث در مورد تبديل موضعى نيز صادق است , چون نظم قرآن را ـكه اعجاز مبتنى بر آن و تركيب خاص الفاظ است ـ درهم مى ريزد.

هـمـان بحث در تحريف به نقص نيز مطرح است , چراكه كم شدن كلمه يا كلماتى از يك جمله ـكه در شكلى زيبا و دل انگيز تركيب يافته ـ نظم آن را برهم مى زند و زيبايى و دلربايى نخستين آن را از ميان مى برد و مجالى براى تحدى با آن باقى نمى گذارد.اين نكته اى است كه قائلان به تحريف از آن غفلت ورزيده و به قداست قرآن كريم ضربه زده اند .

آنان پـنداشته اند اسم اميرالمومنين (ع) در موارد متعددى از قرآن كريم بوده و حذف شده است , غافل از آن كـه اگر اسم امام را در آن جاها بگذاريم آن زيبايى و دلربايى متين و ثابتى كه قرآن دارد ازبين مـى رود, عـلاوه بر آن كه اصلا نيازى به نام بردن نيست و روايات در اين زمينه , تنها به شان نزول آيات اشاره مى كند نه اين كه بخواهد كلمه اى بر آن بيفزايد.

در ايـن جـا بـه ذكـر نـمـونـه اى بـسنده مى كنيم و موارد ديگر را در فصل آينده يادآور مى شويم .گـفـته اند: آيه ياايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك وان لمتفعل فما بلغت رسالته ((57)) در اصل بما انزل اليك /فى على /ب بوده است ((58)) .

نـابـخـردانـه تر اين كه پنداشته اند بيش از يك سوم قرآن , يعنى بيش از دوهزار آيه از ميان آيه سوم سـوره نـساء حذف شده است , چون ـبه پندار آنهاـ آغاز آيه با انجام آن تناسب ندارد, چراكه آغاز آيه درباره اجراى عدالت در مورد يتيمان صحبت مى كند و ذيل آن درباره تعدد همسران .

پس مطالب فراوانى بين اين دو جمله بوده كه افتاده است ((59)) .

آرى ! بـا ايـن افـكار بى پايه ـكه به شوخى و هذيان شبيه تر است ـ خواسته اند نظم اين آيه شريفه را توجيه كنند.

كـوتاه سخن اين كه پندار تحريف ـخواه به افزايش و كاستى يا تبديل و جابه جايى ـ با جايگاه بلند و معجزه آساى قرآن در فصاحت و بلاغت به هيچ وجه سازگار نيست و منافات آشكار دارد.

4ـ خداوند حافظ قرآن است .