مصونیت قرآن از تحریف نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بـر هـمـيـن مـنـوال ديگر دانشمندان محقق سخن رانده اند از جمله سيد مجاهد محمدبن على طـباطبائى در كتاب وسائل الاصول مى نويسد: اختلافى در اين نيست كه هرچه جزء قرآن شمرده مـى شـود واجب است كه هم در اصل و هم در اجزائش متواتر باشد, چون عادتا در اين گونه موارد مهم, تواتر حاصل مى شود.درنـتـيـجه , آن چه به صورت خبر واحد به ما رسيده و متواتر نيست يقين پيدامى كنيم كه به طور مسلم جزء قرآن نيست ((42)) .فـقـيـه مـحـقـق , مـولااحـمـد اردبيلى (متوفاى 993هـ.ق ) مى نويسد: از برخى كتب علم اصول فهميده مى شود كه اگر عبارتى به يقين معلوم نباشد كه قرآن است يا نه , تلاوت آن به عنوان قرآن جـايـز نـيـسـت و موجب فسق , بلكه كفر است پس آن چه به يقين معلوم نيست كه جزء قرآن است بايدگفت حتما جزء قرآن نيست .لذا بايد آنچه را به عنوان قرآن مى خوانيم , يقين داشته باشيم كه قـرآن اسـت و از طـريـق تـواتـر بـه دست آورده باشيم و در هر صورت بايد به قرآن بودن آن , علم حاصل كنيم ب وقتى تواتر قرآن ثابت شد از نقص و آشفتگى درامان مى ماند .از اين گذشته قرآن به طور كامل در كتابها ضبط شده است .حتى تمام حروف , صداها, نحوه نگارش و مسائلى از اين قبيل هـمـگـى مـشـخص شده به طورى كه انسان گمان قوى , بلكه يقين پيدا مى كند چيزى بر قرآن افزوده يا از آن كم نشده است ((43)) .دانـشـمـند محقق سيدمحمدجواد عاملى مى نويسد: در [موضوعات مهمى مثل ] قرآن عادتا تواتر حاصل مى شود آن هم تواترى همه جانبه و فراگير در تمام اجزاء, بخشها, الفاظ, حركات , ساكنها و جايگاه هر لفظ, چون انگيزه ها بر نقل اين مسائل فراوان است [و همگان بدان اهتمام مى ورزند] زيرا قـرآن اصل و ريشه تمام احكام و معجزه جاودان پيامبر (ص) مى باشد .بنابراين , سخن مخالفان از درجه اعتبار ساقط است ((44)) .3ـ قرآن , معجزه جاويدان پيامبر (ص) از جـمـلـه ادلـه اى كـه شبهه تحريف را ازبين مى برد معجزه بودن قرآن است , معجزه اى كه همه مـخـالـفان را به مبارزه مى خواند تا همانند آن را عرضه كنند و دانشمندان , اين مساله را به عنوان يـكى از بزرگترين ادله بر نفى تحريف به شمار مى آورند [و در اين مساله فرقى بين اقسام تحريف نـيست ] اما احتمال اين كه چيزى بر قرآن افزوده شده به كلى بى مورد و باطل است تنها گفته اند:پيروان ابن عجرد از خوارج , سوره يوسف را جزء قرآن نمى دانستند ((45)) , همچنين به ابن مسعود نيز نسبت داده اند كه معوذتين را جزء قرآن به حساب نمى آورد ((46)) .هـمـه ايـن احـتمالات , بى مورد و باطل است , زيرا تداعى مى كند كه بشر مى تواند سوره اى كامل ـبـسـان قرآن ـ عرضه كند با اين كه خداى تعالى بارها فرموده : بشر توانايى چنين كارى را ندارد از جـمـلـه در آيه هاى ذيل : قل لئن اجتمعت ادنس والجن على ان ياتوا بمثل هذا القران لاياتون بمثله ولوكهان بـعـضـهـمـ لـبعض ظهيرا ((47)) , اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند, همانند آن را نخواهندآورد هرچند يكديگر را كمك و پشتيبانى كنند.امـ يـقـولـونـ افـتـريـهـهـ قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صـادقين ((48)) , مى گويند: او به دروغ اين (قرآن ) را (به خدا) نسبت داده (وساختگى است ) .بگو:اگـر راسـت مى گوييد, شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مى توانيد ـجز خداـ براى اين كار دعوت كنيد.