محدث نورى , كتاب فصل الخطاب را در سه مقدمه , دوازده فصل و يك خاتمه تنظيم نموده و همه دوازده فصل را به عنوان دلايل اثبات تحريف كتاب عرضه كرده است .به پندار خودش آنچه او را بر ايـن كـار واداشـت ايـن بـود كـه مخالفان , فضيلتهاى اهل بيت للّه و عيوب دشمنانشان را از قرآن زدوده انـد و ايـن كتاب را در پاسخ بعضى علماى آن روز هند نوشته كه پرسيده بودند چرا قرآن از امامان معصوم للّه نام نبرده است ؟ ايـنـك خـلاصه اى از دلايل نورى را كه در ضمن اين دوازده فصل گنجانده يادآور مى شويم و به دنبال هريك , پاسخ مناسب را خواهيم داد.1ـ در فـصـل اول مـى گـويد: تحريف در كتب عهدين واقع شده است و ضرورت همگونى حوادث گذشته و حال ايجاب مى كند كه در قرآن نيز تحريف رخ داده باشد ((406)) .پـيـش از ايـن گفتيم : تحريف در كتب عهدين به صورت تحريف معنوى و تفسير ناروا بوده است , عـلاوه بـر اين كه بخشهاى زيادى از آن كتابها ازبين رفته و باقيمانده آن ـبه تصريح قرآن كريم ـ تا عهد رسالت [پيامبر اسلام ] سالم بوده است .و هـمـگـونـى حـوادث , فـقط در ريشه هاى اخلاق و زندگى ـكه مبتنى بر اصل تنازع بقاء است ـ مـعـنـى دارد, ولـى در شـيـوه ها و جزئيات زندگى ـكه مناسب شرايط خاص هر زمان مى باشدـ همگونى نخواهدبود, چنان كه سابقا شرح آن را خوانديم .2ـ در فـصـل دوم مى نويسد: شيوه هايى كه گردآورندگان قرآن بر اساس آن كار مى كردند, قهرا بـاعـث ازبـين رفتن و ناپديدشدن پاره اى از كلمات و آيات آن مى شد, بويژه آن كه احاطه بر جميع قرآن ـبراى كسانى كه در دوران زندگى پيامبر (ص) همه آن را فرانگرفته بودندـ ممكن نبود ((407)) .مـا مـراحـل سه گانه جمع قرآن را (از زمان رسالت تا دوره توحيد مصاحف در زمان خود عثمان ) شـرح داديـم و گفتيم كه دو مرحله حساس آن , يعنى تركيب كلمات و تنظيم آيات در زمان خود پيامبر (ص)تـحـقق يافت , تنها مرتب كردن سوره ها بعد از وفات پيامبر (ص) انجام شد و اين مساله , باعث تغييردادن كلمات و آيات كريمه قرآن نمى شد ((408)) .3ـ در فـصـل سـوم مى گويد: توجيه اهل سنت كه گفته اند: روايات تحريف در مورد آياتى سخن مى گويد كه فقط تلاوتشان نسخ شده سخن پوچ و بيهوده اى است , زيرا در اين روايات تصريح شده كه بسيارى از تحريفها در زمان عثمان و به دست خود او انجام شده است ((409)) .آرى ايـن تـوجـيـه , سـاخـتـه و پرداخته حشويه است كه از روى غفلت در كتب اهل سنت آمده و هيچ گونه ارزش و اعتبارى ندارد.4ـ در فـصـل چـهـارم مـى خـوانيم : اميرالمومنين (ع) مصحفى مخصوص داشت پس حتما با ديگر مصحفها تفاوت داشته است ((410)) .آرى تفاوتهايى در نظم و ترتيب داشت و برخى شرحها و تفسيرها در اطراف آن نوشته شده بود كه قبلا درباره آن سخن گفتيم ((411)) .5ـ در فصل پنجم مى نويسد: عبداللّه بن مسعود نيز مصحفى مخصوص داشت ((412)) .تفاوت مصحف او با ديگر مصحفها در اين بود كه : گاهى كلماتى به عنوان تفسير در آن گنجانده شـده بـود .