امـام فخر رازى مى گويد: استدلال به آيه حفظ, درست نيست چون قائلان به تحريف ممكن است بگويند: همين آيه نيز جزء اضافاتى است كه بر قرآن افزوده شده ((74)) .حـضـرت اسـتاد آيةاللّه خوئى (ره ) مى نويسد: حاصل ايراد اين است كه اى بسا مدعى تحريف بگويد:تـحريف به خود اين آيه نيز ـكه بخشى از قرآن است ـ راه يافته , پس استدلال به آن دور است و دور باطل مى باشد ((75)) .سـپـس در پـاسـخ مـى افـزايـد: شـايـد اين ايراد براى كسانى پيش آيد كه عترت طاهره را درست نـمـى شـنـاسند و مقام ولايت و رهبرى همه جانبه را براى آنان كه همتا و همسنگ قرآنند ((76)) قـائل نـيـسـتـند, اما كسانى كه آنان را حجت هاى خدا وهمتايان قرآن مى دانند, هرگز اين شبهه بـرايـشـان پـيـش نـمـى آيد, چراكه امامان للّه به اين قرآن موجود [از جمله به آيه حفظ] استدلال مى كردند و پيروان خود را ـدراستدلال به قرآن ـ تاييد مى نمودند .اين امر نشانگر آن است كه قرآن موجود, حجت است و تمسك به آن , واجب و هيچ گونه ترديدى در آن نيست ((77)) .پـاسـخـ روشنتر اين است كه اين گروهها ((78)) خود را منتسب به اسلام دانسته , قرآن را كتابى آسمانى و جاودانى مى دانند كه به عنوان قانون اساسى اسلام و معجزه اى هميشگى بر صحت نبوت پـيـامبر اسلام نازل شده است , اينها ـبه گمان خودـ تنها روى موارد تحريف انگشت گذاشته اند, مـثـل آيـه رجـم , رضـعات , جوف ابن آدم (كه حشويه روايت كرده اند) و آيه ذر ((79)) كه جزائرى وپـيـروانـش پـنـداشـتـه انـد .امـا آياتى كه در قرآن شريف ثبت و نزد مسلمانان ـدر همه اعصارـ شـنـاخته شده و تلاوت مى شود, سخنى در آن ندارند و معترفند كه صحيح ووحى آسمانى بوده و هيچ گونه افزايش يا تبديلى در آن رخ نداده است .بـنـابـراين ـهرچند در پاره اى موارد قائل به تحريفندـ استدلال به آيات موجود قرآن كريم در برابر آنـان مـشـكـلـى نـدارد و لذا سابقه ندارد كه در پاسخ استدلال به آيه حفظ و همانند آن , احتمال تـحـريف را مطرح كنند, بلكه به تاويلات و احتمالات بعيد ديگرى متشبث مى شوند و دليل آن هم واضح است , چون به صحت و اصالت نص موجود يقين كامل دارند.